۱۳۸۸ شهریور ۷, شنبه

. . . هر که خبر داد خودش


سخنان دیروز ا.ن در نماز جمعه مصداق عینی توهم قدرت بود . طبقه ی حاکم در سالهای گذشته تمامی توان و امکانات خود را به کار گرفته تا جامعه را تک صدایی کرده و نوای هر مخالفی را در گلو خفه کنند تا شرایط به گونه ای فراهم شود که ابدا صدایی جز صدای دولت به گوش نرسد . با این هدف که وقتی صدایی نبود بگویند : دیدید ؟ کسی اعتراضی نکرد . سندی نبود . گزارشی نرسید . خبری نبود .

غافل از آنکه یکسری قوانین ابدی و ازلی است وبا هیچ زوری نمی توان تغییرش داد . نظیر قانون ازلی فراموشکار بودن شخص دروغگو . روزی که نامه ی کروبی با اشاره به تجاوز جنسی به بازداشت شدگان منتشر شد کل این طیف ناله بر آوردند که : آی دروغ گفت . حیثت ما را با ناسزا و خلاف واقع در معرض خطر قرار داد . اعدامش کنید این افترا زن را .

حال که دیگر صدای فروافتادن تشت رسوایی تا آن سر دنیا رفته استراتژی کهنه و نخ نمای : آن که خبر داد خودش . . . را سرلوحه عمل قرار داده اند . نمایندگان مجلس چون اشخاص مورد تجاوز قرار گرفته 4 شاهد عادل نداشتند اعلام کردند که هیچ شواهدی نبود شایعه بود و دروغ بود . از قول کروبی هم در نشریاتشان تیتر زدند که تجاوز جنسی شایعه و دروغ بود ( درست در همان روزی که کروبی گفت تا پای جان از گفته هایم دفاع می کنم ). در مرحله ی بعد که دیگر انکار فایده ای نداشت امثال توکلی و علی لاریجانی گفتند که "کروبی نباید می گفت . آبروریزی شد . " حال که کاملا کار از کار گذشته رییس جمهور دروغگویان می گوید در بازداشتگاهها اعمال زشتی اتفاق افتاد , اما این هم دسیسه ی دشمنان بود , نه کار ما .

استراتژی سخنان گنگ که سالهاست در مواقع بحرانی به کار دولتمردان ایران می آید هرگز تاثیر چندانی نداشته . در سال 78 پس از وقایع 18 تیر که منجر به کشته و مصدوم و مجروح و معلول شدن جمعی از دانشجویان شد و سپس دامنه ی اعتراضات به خیابانها کشیده شد و در آن بازهم گروهی کشته و مجروح و بازداشت شدند و اعترافات مخملین مشابه امروز از منوچهر محمدی و ملوس زارعی و سایرین گرفته شد , در آن میانه یکی از اعضای انصار حزب الله هم سرش شکست و خونی بر روی صورت و پیراهنش ریخت و تمامی پرسنل تلاشگر انصار و بسیج جمع شدند و با این برادر خونین و مالین سرافرازانه عکس یادگاری گرفتند . ضمنا موتور سیکلت یکی از اینان هم به آتش کشیده شد . رهبر چند روز بعد در سخنانی اعلام کرد که این وقایع قلب مرا به درد آورد . اما هرگز مشخص نکرد که دقیقا کدام بخش وقایع . کشته شدن دانشجویی که در خوابگاهش خوابیده بود یا پرت شدن آن دیگری از طبقه ی سوم و نابینا شدن دانشجویی دیگر و تخریب کامل خوابگاه و مصدوم و مضروب شدن دهها دانشجوی بی گناه قلب ایشان را به درد آورده بود یا شکستن سر آن انصار حزب الله ؟

امروز هم ا.ن می گوید کسانی آسیب دیدند و اتفاقات زشتی در بازداشتگاهها افتاد و کسانی به کوی دانشگاه حمله کردند . ایشان نگفت که در حالی که اگر نوجوانی دست بند سبزی به قطر 1 سانتی متر به مچ دست چپش ببندد محال است که از زیر دست ماموران سلحشور انتظامی و لباس شخصی ها جان سالم در ببرد , چگونه است که کسانی با تحریک و عاملیت دشمنان اسلام و براندازان انقلاب به کوی دانشگاه حمله می کنند و آنرا تخریب می کنند اما نیروی انتظامی کشور نمی تواند جلوی آنها را بگیرد و یا دستگیر و شناساییشان کند . ایشان نگفتند چه کسانی و از کدام طیف آسیب دیدند ؟ این آسیب چه بوده و آیا مستحق آسیب بوده اند یا نه ؟ اصولا چه کسانی آسیب زده اند و با آسیب زننده ها چه خواهند کرد ؟

ایشان وجود اعمال زشت در بازداشتگاهها را پذیرفتند ولی فقط پذیرفتند . سخنی از پیگیری و شفاف سازی و برخورد با عاملان آنها نکردند . فقط با سرعت برگشتند به بحث شیرین دستگیری و اعدام سران اغتشاشات .

ا.ن و اطرافیانش شدیدا فریب فضای تک صدایی ساخته ی دست خودشان را خورده اند و تصور می کنند که در این سکوت مطلق هرچه خودشان گفتند همان است و بس . اما غافلند که سکوت مطلق وجود ندارد . آنچه که هست همهمه ایست گوشخراش که گوشهای آنها از شنیدن آن عاجز است .

۱ نظر:

فرید صلواتی گفت...

اشکان عزیز سلام .زیبا نوشتی .و در ادامه مطالبت بگویم که این آقایان دیگر کفگیرشان به ته دیگ خورده و آنچنان به فاضلاب خود فرو روند که عبرت همه دیکتاتوران تاریخ شوند