۱۳۸۸ مرداد ۱۲, دوشنبه

اعتراف , خیانت یا ضرورت ؟











سلام

دیدن فیلم اعترافات و سخنان دو چهره ی معتبر سیاسی کشور حجه الاسلام ابطحی ( خواهرزاده ی شهید هاشمی نژاد ) و عطریانفر که با آن التهاب از تحول درونی شان و تغییر نوع نگاه و بینششان سخن می گویند و با اصرار هر چه تمامتر تلاش می کنند که نشان بدهند عوض شده اند دل هر ایرانی وطن پرستی را به درد می آورد و در نگاه اول حس نفرت از این افراد در ذهن بیننده شکل می گیرد .

ناخودآگاه مقایسه ای بین اینان و قهرمانانی مثل گنجی در ذهن شکل می گیرد و این حس به فرد القا می شود که باید می مردند اما این اعترافات را نمی کردند . مگر بقیه چه دارند که مقاومت می کنند و چه و چه .

حقیقت امر این است که آرمان گرایی همواره راه به افراط می برد . در شرایطی مانند امروز نمی توان افراط کرد و آرمانگرایانه به قضیه نگاه کرد . هرکدام از دوستان که احساس می کند ابطحی و عطریانفر خیانت کرده اند می تواند محض امتحان فقط 3 شبانه روز نخوابد ( اگر توانست ) پس از 3 شبانه روز نخوابیدن از کسی بخواهید از شما فیلم برداری کند . مشاهده ی این فیلم به شما نشان خواهد داد که مساله ی ساده ای مثل بیدار خوابی می تواند به راحتی تعادل روحی هر فردی ( قهرمان یا فرد عادی ) را به هم بریزد .

می توانید برای ادراک هر چه بهتر مساله , کتاب 1984 جورج اورول نویسنده ی فقید انگلیسی را بخوانید که مراحل شکنجه و تخریب جسمی و روحی متهمان را موشکافانه و دقیق توضیح داده . که چطور از تخریب فیزیکی به تخریب روح و روان شخص می رسند و سرانجام کاری می کنند که شخص نه تنها تمامی توان و اراده و بنیان فکری خود را از دست می دهد , بلکه پس از مدتی شروع می کند به دوست داشتن شکنجه گر که همچون خداوند مقتدری مالک بر جسم و روح متهم است و هر انچه که بخواهد با وی می کند . آرزوی مرگ تنها فکر شب و روز اوست و فقط برای رسیدن به مرگ ( به عنوان تنها نجات بخش ) حاضر است هر چه می خواهند بگوید و انجام دهد .

یک راهکار دیگر برای رسیدن به آگاهی در این زمینه خواندن نوشته های تمامی کسانی است که این مراحل را تجربه کرده اند . نیک آهنگ کوثر ( کاریکاتوریست ) , ابراهیم نبوی ( طنز پرداز ) , مسعود بهنود ( تاریخ نگار و تحلیل گر سیاسی ) , اکبر گنجی و بسیاری دیگر که صابون نظام مقدس و دستگاه اطلاعاتی اش به جامه شان خورده است می توانند به شما نشان دهند که آیا می توان ابطحی و عطریانفر را محکوم کرد یا نه ؟

مطلب نیک آهنگ را که کوتاه هم هست بخوانید . دوره ی زندان او بسیار کوتاه بود و جنجال اصلی در دادگاه وی بود . با این حال اثری که بازجویی هاد بر ورح گذاشته از بینابین سطرها کاملا مشخص و واضح است .

اشکان

آفرین به اعتراف کنندگان

اشتباه نمی‌کنید! دارم از اعتراف کنندگان تقدیر می‌کنم، آنهم ازته دل!

باور کنید تا یک هفته خانه نشین نشده باشید از بازجویی‌های دوستانه و نرم جماعت و شب‌ها حتی با آمپول دوز بالای دیازپام خوابتان نبرد نخواهید فهمید بازجویان محترم چقدر "اسلامی" با شما برخورد می‌کنند.

اگر دادگاه عدل اسلامی این است که پایه کیفرخواستش، وب‌نوشته‌های منفعت طلبانه دوست سابقمان است، ای وای بر الباقی امور مملکت!

قیافه ابطحی را که مقایسه می‌کنی با آن سال‌ها، هیکلش را هیچ، می‌فهمی که کار از حد پشیمانی و تقاضای بخشش گذشته است.

حرف‌های عطریانفر را که می‌خوانی، و بازی نمایش فیزیکی‌اش، حس می‌کنی که می‌خواهد پیام بدهد.

بهزاد نبوی را که می‌بینی، می‌توانی لمس کنی که شکستن این آدم چقدر سخت است. موتلفه‌ای‌ها گرچه خیلی خوشحالند او را در لباس زندان می‌بینند، اما لذت یک آخ شنیدن را از آنها گرفت.

دلم برای مازیار بهاری کباب شد که مثل بچه آدم کارش را می‌کرد، اما مجبور است چه چیزها که نگوید. لابد بازجوها فکر کرده‌اند که اگر هودر می‌خواست در باره بهاری چیزی بنویسد، چه می‌نوشت و بعد کیفرخواستی برای او تنظیم کرده‌اند...

من که ذاتا ترسو هستم. حتی اگر فشار می‌آوردند به داشتن رابطه با شارون ستون پیر شده و شارلیز ترون که خیلی هم با او حال نمی‌کنم اعتراف می‌کردم.

اعتراف می‌کردم که فرزند خوانده انجلینا هستم ولی به من شیر خشک داده نه شیر مادری.

اعتراف می کردم که از بچه‌گی عاشق مخمل بودم، حتی اسم گربه همسایه که مخمل بود، هر وقت صدایش می‌زدند یک جوری می‌شدم!

اعتراف می‌کردم که در خشک‌شویی با لباس‌های مخملی مردم تحریک می‌شدم و "مخمل فتیش" داشتم.

اعتراف می‌کردم که سازمان جاسوسی آمریکا به من کاری در خشک شویی داد که کسی نفهمد از آنجا دارم براندازی می‌کنم.

من البته آخرش هم از "پیشوا" طلب بخشش و مغفرت می‌کردم! البته به جای "رایش" باید از کلمه من در آوردی "گایش" استفاده کرد...به کسر "ی"!

هیچگاه اعتراف کننده‌ای را سرزنش نکنید. نه علی افشاری‌اش مستحق سرزنش بود، نه جماعت معترف در "هویت". اعتراف برای رهایی از شکنجه است، اما با بی‌شعوری بقیه تبدیل می‌شود به شکنجه‌ای طولانی مدت. می‌خواهند قربانی را وادار به خودکشی درونی کنند.

اما یادمان باشد که اگر ورق برگشت، این بازی کثیف را ما مرتکب نشویم! "سبز" را "قهوه‌ای" نکنیم!

وبلاگ نیک آهنگ :

http://nikahang.blogspot.com/

هیچ نظری موجود نیست: