۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه


































زبان آتش

(فریدون مشیری)

تفنگت را زمین بگذار
که من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار
تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن
من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کن
ندارم جز زبانِ دل -دلی لبریزِ مهر تو-
تو ای با دوستی دشمن.

زبان آتش و آهن
زبان خشم و خونریزی ست
زبان قهر چنگیزی ست
بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید
فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید.

برادر! گر که می خوانی مرا، بنشین برادروار
تفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو
این دیو انسان کش برون آید.

تو از آیین انسانی چه می دانی؟
اگر جان را خدا داده ست
چرا باید تو بستانی؟
چرا باید که با یک لحظه غفلت، این برادر را
به خاک و خون بغلطانی؟

گرفتم در همه احوال حق گویی و حق جویی
و حق با توست
ولی حق را -برادر جان-
به زور این زبان نافهم آتشبار
نباید جست

اگر این بار شد وجدان خواب آلوده ات بیدار
تفنگت را زمین بگذار

موسیقی بی همتای هنرمند سبز استاد محمدرضا شجریان با همراهی شعر جاودان مرحوم فریدون مشیری روح را پرواز می دهد . رحمت به روح آن یکی و دراز باد عمر این یکی .

لینک دانلود :

۶ نظر:

فرید صلواتی گفت...

اشکان عزیز سلام
چقدر خوشحالم که در این دنیای مجازی دوستان خوبی مانند شما داشتن فکر کنم بهترین هدیه باشد وبه یک دنیا می ارزد واقعا اگر در این اوضاع و احوال که در این کشور حاکم است دوستان خوبی چون شما نبودند چگونه می شد این خلارا پر کرد؟ .لطف کردید از حال پدر پرسیدید .خوشبختانه ایشان استراحت بعد از عمل را می گذرانند و با دعای خیر شما خوبان روز بروز حالشان بهتر می شود .برات آرزوی سعادت و بهروزی می کنم

بصیر گفت...

سلام، از این که چند روزی را تنوانستم غباری از چهره ی دوستیمان بزدایم و دیداری تازه کنم، پورش می خواهم. مشغله هایی داشتم که به نوع خود وقتم را تماماً در اختبار خود گرفته بود. اما آن چه که این روزها ناخن بر زخم های چرکین حقیر می کشید، دوری از توتمات روان شما دوست عزیز بود.
برای ادای حق مطلب اجازه دهید تا نظاراتم را درباره ی نگارگری های شما در ایام فراغ ایراد کنم. امید دارم از این که تنها به بیان مطالب انتقادی می پردازم، از این حقیر دلگیر نشوید، چراکه تأیید نوشته های شما را قبلاً اعلام داشته و کماکان ذره ای از آن پای فرو نگذاشته ام.
ابتدا اجازه دهید به مقاله ی « ما صادر کرده ایم یا شما » بپردازم. متأسفانه آن چه که به عنوان تفکرات مارکسیستی در ایران رایج شد و افراد به تبع برداشت های ناقص و سطحی خود از اندیشه های مارکس اقدام به انتشار منویات خود کردند، میوه ای را به ثمر نشاند که حاصلش جز کج فهمی و تلاش برای انحطاط آن اندیشه ها نبود. قصد واکاوایی و روند تفسیرات اندیشه های مارکس را ندارم که خود مثنوی هفتاد من کاغذ است، اما آن چه در ایران با نام اندیشه های مارکسیستی در ایران به وجود آمد برگرفته از اندیشه های لنین بود که اولین بار توسط دکتر امینی توسط جزوه ای دوران رضا شاه منتشر شد. اما این که افکار کمونیستی در ایران بعد از انقلاب رایج شد نیز نشأت گرفته از همان تفسیرهای غلط از اندیشه های مارکس بود اما این ها نیز جزو اندیشه های کمونیستی اصیل قرار نمی گیرند و بهتر است از واژه لننیسم استفاده کرد که بهترین واژه برای این رفتارها می باشد. در مورد آن چه که این روزها در ایران اتفاق افتاده و از هر منظری که بنگری ... در رأس امور آن است، نیز هیچ نمی خوانم و نمی گویم که او را از دایره ی آدمیت خارج می دانم.
اما در مورد نوشتار « نقش اهریمن نابکار در همه چیز »، نمی دانم دوست عزیزی که این مطلب را به رشته ی تحریر درآورده از کدام منابع استفاده کرده، اما مطالعات محدودی که این حقیر در رابطه با ایران باستان و همچنین تعصب اینجانب نسبت به تاریخ سرزمین مادری و اندیشه های اورمزدی دارم، خلاف آن چه را که در این مقاله آمده است را نشان می دهد. آیین میتراییست، مذهبی جدا از دین زردشت می باشد و به عقیده ی کارشناسان این امر ریشه در عقاید هندوها و کشورهای حاشیه ی دریای سرخ بازمی گردد. در این باره یکی از قوی ترین مستندات آیات قرآن کریم (سوره ی نمل، آیات 15-44) است که در آن ملکه ی صبا را خورشید پرست یاد می کند. اما این که دوئیست کی و چگونه وارد اندیشه های میترا شده، جای سؤال دارد، که امیدوارم نگارنده منابع خود را به من معرفی کند، باشد که از دوستان بیاموزیم. اما در مورد حکایت ساسانیان و مغان مزدایی شما را به کتاب پربار و گرانقدر « تاریخ ایران باستان » از حسن پیرنیا (اعتمادالدوله) ارجاع می دهم که شرح مبسوطی را از چگونگی بسط آیین زردشت و علل آن آورده. خلاصه ی مطلب آن است که پس از دوران زردشت که مصادف با با هخامنشیان بود، اشکانیان روی کار می آیند که سر خوشی با مزداییست نداشتند. پس از انحطاط اشکانیان، ساسانیان برای تسبیط حکومت خود چاره در همگرایی مردم با خود می دانند که راه آن را در رواج مزدائیست می پیمایند. شرح و بسط این مطلب را نیز در کتاب گران وزن « تشیع علوی-تشیع صفوی » دکتر شریعتی عزیز می توانید مطالعه کنید. اما هیچ گاه در این آیین خوبی و بدی را به عاملین آن مربوط نکرده اند. شاید که اهریمن را برادر اورمزد پاک خواندن (تفکر فرقه ی زروانیه)، این شائبه را به وجود آورده باشد که این تفکر نیز اندیشه ای بر آب است. اثبات این مدعا نیز در کتاب دانشگاهی گذری بر ایران باستان به قلم خانم دکتر ژاله آموزگار موجود است. اما سرمنشأ این تفکر را بنده در افکار فرقه های افراطی مسلمان از جمله شعوبی گران و تفکر اندیشه ی اسلامی دوران صفویه می دانم که این روزها توسط پیروان حجتیه ترویج می شود و عقل کل را نیز کسی جز مصباح یزدی نمی دانم.
در مورد آخرین مطلب چیزی نمی توانم بگویم که زبان از گفتار هنر یگانه استاد آواز ایران قاصر بوده و همیشه این وزنه ی ثقیل را گوش ها به دوش کشیده اند و قلب ها کالسکه ی زرین آن و اندیشه نیز اسب راهوار آن بوده است.
درود بر پیروان راه سبز امید، درود بر موسوی

sarbazan sabz گفت...

سلام دوست من
من دوباره آپ جدید کردم و منتظر نظر سبز شما هستم...


""آیت‌الله بیات زنجانی: شاید از فردا روز، درب‌های حرم امام را به روی مردم ببندند""

ادامه اونو بخون...

""خبرگزاری ریانووستی روسیه در یک نظرسنجی جالب ......""

منتظرتم حتما بیا و ببین...

به امید آزادی سبز...[گل]

اشکان پارتی گفت...

سلام
خیلی خوشحال شدم از کامنت خوبتان و وقتی که برای مطالعه و نقد نوشته های من گذاشتید . مباحثه ی بدون تعصب و یکسو نگری همیشه باعث افزایش آگاهی دو طرف می شود و خوشحالم بابت احساس مسوولیت شما که برای من بسیار آموزنده است . اما در باب ایرادات :
در مقاله ی "ما صادر کردیم یا شما" من از واژه ی کمونیسم استفاده کردم و ابدا در رابطه با اندیشه های مارکس و لنین صحبتی نکردم .چون مطالعه ی من بیشتر در حوزه ی تاریخ انقلاب روسیه بوده و در مورد اندیشه های این دو نفر اطلاعاتم در حد کلیات است حق اظهار نظر را به خودم نمی دهم . در آن مقاله هم منظورم این نبود که در راه اندازی جمهوری اسلامی از اندیشه ی مارکسیستی استفاده شده است , بلکه سخن من این بود که از قالب و چهارچوب نظام کمونیستی شوروی سابق به عنوان مدل یک حکومت ایدئولوژی محور الگو برداری شده .
در رابطه با مقاله ی نقش اهریمن : در این مورد که شما فرمودید زرتشت همزمان با هخامنشیان بوده باید گفت که نظرات متفاوتی موجود است و اختلاف نظر در باب زمان زندگی زرتشت میان تاریخ نگاران بسیار زیاد است و از 8000 سال تا 2500 در نوسان است .
باید عرض کنم که از مجزا بودن دو کیش میترایی و زرتشتی کاملا آگاه هستم . اما از آنجایی که قبل از آیین زرتشت کیش میترایی صدها سال در ایران رایج بوده و پس از هخامنشیان زرتشتی , اشکانیان دوباره کیش میترایی را ترویج کردند عجیب نیست که در دوره ی ساسانی مخلوطی از این دو دین بوجود آمده باشد . چون مردم با این اعتقادات کاملا خو گرفته و آشنا بودند , کما این که اشتراکات اسلام و آیین یهود هم بسیار زیاد است ( شاید به دلیل زیاد بودن یهودیان در عربستان آن زمان )
در رابطه با ثنویت , من هرگز نه آیین زرتشت را به دوگانه پرستی متهم کردم ونه کیش میترایی را (همواره یکی از ایراداتی که وعاظ شیعی به شکل نه چندان منصفانه و صحیح به آیین زرتشت مطرح می کنند این است که زرتشتیان دوگانه پرست هستند و خدای خوبی ( اورمزد ) و خدای بدی ( اهریمن ) را می پرستند . ) بلکه گفتم این یئوری روحانیون شیعه است . سر چشمه ی این دیدگاه از نظر من حس تحقیر سایر ادیان در میان روحانیون شیعی است که یک عادت دیرینه در میان ایشان است .
در رابطه با اعتقاد زروانیان اگر نگاه دقیق تری به مطلب من بیاندازید کلیت بحث من نفی وجود اهریمن بود و نیک بودن هرآنچه که آفریده ی خداوند است , ضمنا مرجع من برای تاریخ قبل از اسلام ایران کتابهای دکتر زرین کوب ( تاریخ مردم ایران , روزگاران و ...) , اصل و نسب و دینهای ایرانیان باستان از دکتر عبدالعظیم رضایی و کتاب بی همانند زندگی و مهاجرت آریاییان بر پایه ی روایات ایرانی از دکتر فریدون جنیدی بوده . ( البته محدود به این تعداد نبودم ولی فقط اینها حکم مرجع برایم داشتند . چون بسیاری از آنچه که خوانده ام بویژه مطالب تاریخ نگارارن غربی را قبول ندارم . )
باز هم متشکرم
پاینده باشید

dariush گفت...

با درود
سروده زیباییست
کاش میتوانستیم کارد هایمان را تنها برای قسمت کردن نان بیرون اوریم(شاملو)
شاد باشی

بصیر گفت...

سلام، در مورد تاریخ ایران باستان، طبق نقل قول شما روایات متعددی وجود دارد و تاریخ شناسان هریک به پیمانه ی خود از این هفت پیک نوشیده اند. ضمن احترام ویژه ای که برای دکتر علدالحسین زرین کوب قائل هستم و کتاب های ایشان همیشه همچون پدری اندیشه های اینجانب را نوازش کرده است، کتاب هایی که نام آن ها را آورده ام، از منظری متفاوت به تاریخ نگریسته اند که پیشنهاد این حقیر این است که آن ها را نیز مطالعه .اما در مورد این که نگارنده آیین میترائیست را به دوگانه پرستی محکوم می کند به این جمله بسنده می کنم : ریشه ی این تقسیم پدیده ها به دو گروه خیر و شر به کیش میترایی باز می گردد که قدیمی تر از آیین زرتشت است و بسیار خرافاتی.
در مورد اندیشه های مارکس نیز همان گونه که تأکید کرده ام «کونیسم اصیل(مرام اشتراکی)» اندیشه جدا از اندیشه های مارکس است که مارکس نیز در بسیاری از نوشته های خود تیغ تیز انتقادات خود را به سمت آن نشانه گرفته است. اما این تفکر نیز در نوع خود دارای نقاط قوت است. اما تفکری که به وسیله ی لنین از اندیشه های مارکس رواج پیدا کرد، نهضت کمونیست را نیز تحت تأثیر قرار داد و آن چه که ما امروزه از کمونیست می دانیم حاصل این نوع تفکر است. قصد کن نیز از نام بردن لنین نیز برای ترویج این نوع تفکر بود.
درود بر پیروان راه سبز امید، درود بر موسوی