سلام
خبر ویژه ی کیهان را بخوانید که خواندنی است .
من نمی دانم که این شتر سواری دولا دولا تا کی می خواهد ادامه یابد . وقتی که اعتراض به عملکرد مسوولان در تحقیر کشور و ایران و ایرانی که شکر خدا مصادیق زیادی هم دارد , نظیر نشستن رییس جمهور زیر عنوان خلیج عربی یا صرف نظر از غرامت هنگفت جنگ با عراق یا بخشش بی مزد و منت سهم ایران از دریای خزر پیش می آید آقایان بلافاصله حکم صادر می کنند که وطن معنی ندارد و میهن پرستی مخالف اسلام است و چه و چه . اینجا که دستاویزی برای تخریب چهره های مطرح فرهنگی نظیر شجریان ندارند بناگاه ناسیونالیست و میهن پرست شده و دلسوز ملیت و ملی گرایی می شوند .
جز چند چهره ی مشخص مثل افتخاری و اصفهانی کسی از اهالی موسیقی را سراغ ندارم که این چنین دل نگران سرنوشت نظام جمهوری اسلامی و عاشق دلسوخته ی نشریه ی هزینه زایی مثل کیهان باشند . اگر بودند دست کم نامشان را می گفتند تا مردم از موضعشان آگاه شوند .
متن خبر کیهان در زیر می آید و به دنبال آن مقاله ی عبدالحسین مختاباد در روزنامه ی اعتماد ملی .
به قول فردوسی
من این زان بگفتم که تا شهریار بداند سخن گفتن نابکار
بخوانید ای شهریاران و خودتان قضاوت کنید .
ما مثل او وطن فروش نيستيم
درپي درج يادداشتي تحت عنوان «ياران را چه شد؟، سخني با محمدرضا شجريان» در تاريخ دهم تيرماه در صفحه ادب و هنر كيهان، تعدادي از اساتيد برجسته موسيقي ايران در تماس تلفني با كيهان از پشت پرده پروژه تخريبي دشمن در حوزه موسيقي خبر دادند.
يكي از خوانندگان برجسته موسيقي سنتي كه نخواست نامش عنوان شود در اين باره به كيهان گفت: پس از اعلام نتايج انتخابات تماس هاي مكرر تلفني از سوي مجريان شبكه هاي ماهواره اي خارجي و برخي افراد در داخل داشتم و از من خواستند به نتايج اعلام شده انتخابات اعتراض كنم.
اين استاد آواز ايراني تصريح كرد: افرادي كه به تحريك ما مي پرداختند براي اين كه ما را بيشتر وادار به عكس العمل كنند به محمدرضا شجريان اشاره مي كردند و مي گفتند آقاي شجريان را ببينيد كه چگونه با صراحت به نتايج انتخابات اعتراض نمود و به رئيس صدا و سيما نامه نوشت!! اين خواننده معروف در پاسخ به خبرنگاري كه از انگليس با وي تماس گرفته بود گفت: ما ايراني مسلمان هستيم و مانند كساني كه با شما همكاري مي كنند وطن فروش نيستيم.
يك خواننده ديگر نيز كه در زمره برجستگان آواز ايراني محسوب مي شود به كيهان گفت: وقتي كه تلويزيون يكي از آهنگ هاي مرا بر روي تصاوير حضور گسترده مردم در نماز جمعه هفته گذشته تهران پخش مي كرد تماس هاي پي درپي از داخل و خارج داشتم و از من مي پرسيدند كه چرا به صدا و سيما اعتراض نمي كنيد؟ مگر شما از استاد شجريان كمتر هستيد؟!
يكي ديگر از اساتيد موسيقي هم مي گفت كه تماس هاي تلفني به شماره منزل و موبايلم براي اعتراض به نتايج انتخابات آنقدر زياد بود كه تا چند روز گوشي تلفن همراهم را خاموش كردم.
يك آهنگساز پيشكسوت موسيقي ايراني نيز در تماس با كيهان ضمن اشاره به اين تماس ها، افراد تماس گيرنده با هنرمندان موسيقي را برخي شبكه هاي ماهواره اي ضد انقلاب، تعدادي از خبرنگاران و سردبيران روزنامه هاي زنجيره اي مدعي اصلاح طلبي و برخي چهره هاي با نفوذ در جبهه اصلاحات عنوان مي كند. با اين حال بايد اذعان داشت كه پاي بندي و تعهد بسياري از اساتيد موسيقي ايران به ميهن اسلامي با توجه به نقدهاي جدي كه به متوليان موسيقي كشور وارد است، و چاپ به موقع يادداشت كيهان خطاب به محمدرضا شجريان در همسو شدن وي با جريان هاي برانداز و ضد انقلاب آن سوي مرزها سبب خنثي شدن ترفند دشمن در حوزه موسيقي و ناكام ماندن آنان از سوءاستفاده از هنرمندان پاك و بي غل و غش اين حوزه گرديده است.
گفتني است كه محمدرضا شجريان در جريان آشوب هاي اخير عليرغم نامه به رئيس صدا و سيما براي عدم پخش آثارش از رسانه ملي، با بي بي سي فارسي هم به گفت وگو پرداخت و مردم را از نتايج انتخابات اخير رياست جمهوري در بهت و حيرت خواند. مصاحبه كوتاه شجريان با بي بي سي در همان ايام و به مدت چند روز و هر نيم ساعت يك بار از رسانه استعمار پير پخش مي شد و هم اينك نيز اين گفت وگو در سايت فارسي بي بي سي قرار دارد. شجريان در اين مدت به مهره مناسب اجنبي و استعمارگر پير مبدل گرديد كه ماموريت اهداف پشت پرده دولت انگليس را در جامعه موسيقايي ايران به انجام رساند. اين در حالي است كه بسياري از اساتيد برجسته موسيقي حاضر به وطن فروشي نشدند.
http://www.kayhannews.ir/880414/2.HTM#other211
روزنامه اعتماد ملی
کد خبر: 6704
تاریخ خبر: Sunday, July 26, 2009
استاد تو بخوان...
بزرگش نخوانند اهل خرد
كه نام بزرگان به زشتي برد
استاد محمدرضا شجريان برايم هميشه عزيز و گرامي بودهاند، شايد بيش از سهدهه بود كه شب و روز من و اينك ساعات معْظم تحقيقات آوازي مرا صدا و روش موسيقايياش پر ميكند. در مقالهاي كه در بزرگداشتش تحت عنوان عيب من نوشته بودم مبسوطا شرح اين آشنايي و به زباني شيدايي را بيان كردم حتي در صفحاتي از تز دكترايم. استاد شجريان بذر هنر موسيقي عميق، عرفاني، اسلامي و ايراني را در سرتاسر ايران براي حداقل دو نسل كاشتهاند و الگوي هنري و فرهنگي بسياري از جويندگان اين راه پر بلا بودهاند. گرچه او خود به تواضع نجوا ميكند كه:بنده را نام خويشتن نبودهرچه ما را لقب دهند آنيماما او شهريار آواز ايراني در اين نيمقرن بوده و نامش بر فراز هنر موسيقي ايراني همواره خواهد تابيد اما... استاد شجريان با تو ميگويم كه تو خود از من بهتر ميداني كه صدها سال است كه در اين ملك اين شعر حافظ بر زبانهاست:«سخنداني و خوشخواني نميورزند در شيرازه»مقالهاي تحت عنوان «ما مثل او وطنفروش نيستيم» را در روزنامهاي خواندم بهواقع از هم پاشيدم كه اين چه نوع برخورد و رفتار با يك هنرمند توانا و گرامي كه اين همه براي فرهنگ ايراني زحمت كشيده است ميباشد ما به كجا ميرويم؟ چند سال پيش در فستيوالي به نام جشن خلقت celebration of creatien از من دعوت شده بود. كه اين فستيوال در حضور ملكه انگليس، همسر وي و چند نفر از سران كشورهاي مختلف در شهر لندن برگزار ميشود كه با پيشنهاد استاد راهنمايم پرفسور جان بيلي از دنياي اسلام من شركت كردم، در آن زمان دبير جشنواره در ملاقات اوليهاش با من گفت كه ما در اين فستيوال به آقاي تونيبلر «نخستوقت كشور انگلستان» اجازه ورود نداديم چون كه او تمايل به جنگ دارد [حمله آمريكا به عراق هنوز شروع نشده بود] زيرا اين فستيوال تمايل دارد كه از سران كشورها و نيز رهبران مذهبي بخواهد كه زمين را به سمت صلح و آرامش هدايت كنند و نه جنگ و خونريزيهايي كه گفته بود كه از رئيس سازمان محيط زيست دولت آقاي دكتر خاتمي نيز دعوت كردهاند كه متاسفانه ايشان نتوانستند در اين فستيوال شركت كنند باري... هنوز دو روز مانده به اجراي برنامهام روزنامهاي در صفحه اول خود مطلبي به نام «خيانت به اسلام و ايران» را به چاپ رسانده بود و نويسنده اصرار داشت كه اينجانب بهخاطر شركت در اين برنامه مشغول فروش ايران و خيانت اسلام عزيز هستم و حال در روزنامه ديگر استاد محمدرضا شجريان به وطنفروشي متهم ميشود. سوال من از نويسنده محترم اين به اصطلاح خبر ويژه اين است كه «اين استاد خواننده برجسته ايران» «يك خواننده ديگر» كه در زمره برجستگان آواز ايراني محسوب ميشود «يكي ديگر از اساتيد موسيقي» «يك آهنگساز پيشكسوت» كه هستند كه جرات اظهارنظر اينگونه گرانسنگي را دارند اما از افشاي نام خود در هراسند؟ مگر آنها از شجريان ميترسند؟ آيا شجريان باند و دستهاي دارد كه مخالفانش را سركوب كند؟ خطاب من بعد از سالها «حدود هشت سال» به مقالهنويس در مورد حقير و نيز مقالهنويس به اصطلاح خبر ويژهنويس روزنامه كيهان اين است: «عزيز برادر در طول قرنها از سرگذشت اين «خاك بلاكش» ميگذرد هنرمندان و انديشمندانش حتي اختيار سقفي براي شب را بهروز كردن نداشتند چه رسد به فروش وطن! و اين را به آساني از نالههاي حافظ ناشنيدهپند كه ميگويد آب و هواي فارس عجب سفلهپروراست تا نعره شاملوي بزرگ: بگذار بر سرزمين خود بايستم... بر خاكي از براده الماس و رعشه درد، چونان آيينه عبرتي بزرگ اما غمبار در برابر ما قد علم كرده است، ميتوان به آساني ديد. اينك سوال من از بزرگان قوم و اهل معرف اين است كه واقعا ما را چه ميشود؟ چرا اسطورههاي عظيم فرهنگي و هنري ما در تمامي اعصار بركناره ميروند. با هزار گونه سخن در دهان، لبخاموشند؟ چرا ما به خود اجازت ميدهيم كه مقام استاد عزيزي كه محبوب هزاران انسان عاشق فرهنگ و هنر اصيل اين مملكتند، اينگونه پامال جفاهاي قلمي نابخرد و ناسنجيده شود؟ بياييد به اين سفلهپروري و انديشهكشي پايان دهيم! و اما سخن پاياني من به استاد شجريان است؛ استادم شنيدم كه شما قصد شكايت از نويسندهاي را داريد كه به عمد يا به طعن نام بزرگي را به زشتي برد، شما را حوالت به اين شعر حافظ ميدهم؛عدو چو تيغ كشد من سپر ميندازم كه تيغ ما بهجز از نالهاي و آهي نيستتو فقط بخوان براي ايران و براي فرداي اين مرز پرگهر. قطعا دادگاه وجدان بيدار نسلهاي آينده شكايتت را قضاوتي جانانه و عادلانهتر خواهد كرد و صداي رويش تو را خواهد شنيد. من هيچگاه بر تو نميپسندم كه اينگونه تهمتها و رفتارهاي نابخردانه را پاسخي اينجهاني دهد. همه تو را ميشناسند و عشق سرشار تو را به خاك ايران عزيز، اين بهتان تنها به تو نبود. در طول تاريخ اين مرزوبوم همه بزرگان و انديشمندان به گناه وطنفروشي متهم بودهاند اما وجدان بيدار انسانها از اين به اصطلاح خائنين مجسمهاي براي تمامي تاريخ برپا داشت و آن به اصطلاح وطندوستان را به گرداب لعنت و فراموشي روانه نمود. گر بدي گفت حسودي و رفيقي رنجيدگو تو خوش باش كه ما گوش به احمق نكنيمو كلام آخرم به تو هنرمند فرزانه!دگر زمنزل جانان سفر مكن درويشكه سير معنوي كنج خانقاهت بسوگر كمين بگشايد غمي زگوشه دلحريم درگه پيرمغان پناهت بسبهصدر مصطبه بنشين و ساغر مي نوش كهاين قدر زجهان كسب مال و جاهت بسفلك به مردم نادان دهد زمام مرادتو اهل فضلي و دانش همين گناهت بس! سيدعبدالحسين مختاباد
روزنامه اعتماد ملی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر