۱۳۸۸ مهر ۲۶, یکشنبه

سرانجام طمع کار


سلام

<< در روزگاران قدیم سه دوست هم سفر در راهی به ویرانه های قلعه ای برخوردند . برای استراحت به درون قلعه رفتند که با دیدن موشی که سکه ی طلایی به دهان داشت کنجکاو شدند . پس از تعقیب موش به گنج بزرگی برخوردند . بسیار خوشحال شدند و رقص و شادمانی کردند . تا گنج را کاملا از زیر خاک در آوردند غروب شد . پس برای آنکه به دام دزدان و راهزنان نیافتند تصمیم گرفتند تا فردا صبح در همان جا بمانند و پس از آن از آنجا بروند .

توافق کردند که گنج را به سه قسمت مساوی تقسیم کنند . اما برای شبشان غذا نداشتند . با قرعه کشی قرار شد که دوست سومی برای خرید غذا به شهر برود . پس از رفتن او اولی و دومی که دیگ طمعشان به جوش آمده بود تصمیم گرفتند به محض برگشتن , او را بکشند تا سهمش را بین خودشان تقسیم کنند . یک ساعت بعد که سومی از شهر برگشت دونفر دوستش در کمینش بودند . با زدن قطعه سنگهای بزرگ به سرش اورا کشتند .

سپس هر کدام به کنجی خزیدند تا کمی استراحت کنند . دومی از همین فرصت استفاده کرد و اولی را در حالی که داشت دستهای خونی اش را پاک می کرد از پشت سر مورد حمله قرار داد و کشت . حالا دیگر دومی تنها شده بود و کل گنج هم به خودش می رسید . احساس سبکباری و خوشحالی می کرد . با خیال راحت رفت تا از غذایی که سومی از شهر خریده بود بخورد . چند دقیقه بعد از شدت دل درد به خودش می پیچید و بعد از بالا آوردن کمی خون و غذایی که خورده بود از نفس افتاد و جان داد .

چون نفر سوم که غذاها را از شهر خریده بود آنها را مسموم کرده بود تا از شر دو دوستش خلاص شود . هر سه نفر دوست طمع کار مردند و گنج ماند برای طمع کاران بعدی . >>

این داستان کهن را به روایتهای مختلف حتما شنیده بودید . هدفم از تکرار آن این بود که احساسم را در مورد آینده ی ایران بیان کنم .

درست است که با تمامی ابزار های ممکن ( تقلب و انحصار طلبی و تهمت و خونریزی و تجاوز و ... ) راست جدید همه ی طیف ها و گروههای سیاسی را کنار زده و تمام قدرت و ثروت کشور را به دست گرفته . اما مطمئن هستم که همانطور که گذشتگان خردمندمان در این داستان عبرت آموز گفته اند این گنج صاحبان دیگری خواهد داشت . چون صاحبان ظاهری امروز که بدون استحقاق و از طریق عبور از روی حق و خون و زندگی و آبروی گروه بزرگی از مردم ایران به این ثروت دست پیدا کرده اند هرگز به تقسیم آن به سهم های مساوی رضایت نخواهند داد .

دعوای تقسیم همان چیزی است که من بارها در نوشته های گذشته ام نوید آنرا داده بودم با نام : جنگ قدرت . نشانه های آنرا هم در مطلب : "سردار نقدی , نشانه ای از جنگ قدرتی سهمگین" به خلاصه توضیح داده بودم .

سپردن فرماندهی بسیج به یک بعثی عراقی و خطاب سردار جعفری به مراجع تقلید که : "شما لطفا ساکت" نشان می دهد که دوستان برای هم نقشه کشیده اند .

چه بهتر .

می مانیم و از تماشای این نمایش لذت می بریم . قطعا آنکس که می ماند مردم هستند و آنکس که میرود طمع کارانی هستند که بسیار بیش از حقشان از این سرزمین می خواستند .

امیدوار باش هموطن من .

ایران از آن من و توست و سرانجام طمع کار هم از دیرباز همان بوده که در قصه ها آمده است .

۱۵ نظر:

علیرضا گفت...

با سلام دوست عزیز

در این واقعیت شکی نیست که این در نهایت مردم ایرانند که پا بر جا می مانند. این حانه چنگیز و اسکندر زیاد به خود دیده است. اما ایران بزرگ پایدار مانده و مشتی راهزن و وحشی را از خود رانده است. اما در این کارزار مقاومت به هر شکل ممکن نباید فراموش شود. هر روز را باید با تاکید بر مقاومت فردی خود در مقابل استبداد شروع کنیم و آن را با مقاومت اجتماعی گره زنیم.

موفق باشید.

كتايون گفت...

با اميد زنده ايم دوست عزيز

mehdi گفت...

روزی جنایات این خونخواران آشکارا فاش خواهد شد. به امید آن روز زنده ایم.

soshian گفت...

به امید ایرانی سبز.

سلام آپم:

خاک پدران است که دست دگران است***هان ای پسرم، خانه نگهدار پدر شو

میبد سبز گفت...

قطعا آنکس که می ماند مردم هستند و آنکس که میرود طمع کارانی هستند که بسیار بیش از حقشان از این سرزمین می خواستند .

دوباره خوب نوشتی

مجيد عشقي گفت...

سلام خيلي عالي بود واقعا داستان تكان دهنده اي بود انشاالله كه ما مثل اونا نشيم و طمع چشمانمان را كور نكند

شاه رخ گفت...

حالا ما شديم اون موشه كه سكه رو به دندون گرفته
سلام
يادآوري داستانه خيلي بجا بود ايول

واله گفت...

به گفته شاعر عزيز:
در نااميدي بسي اميد است
پايان شب سيه سپيد است

dariush گفت...

با درود
و با امید پیروزی مردم ایران
شاد باشی و تندرست

محسن گفت...

سلام .مرسی بازم مثل همیشه خوب بود . آپم . منتظر حضور سبزتان هستم.به امید آزادی زندانیان سیاسی

سردبیر نارنج سبز سیاسی اجتماعی گفت...

سلام
ممنون از پیامتان
آفرین مطلب به جا و داستان جالبی بود

سبز های شهر اراک گفت...

درود بر سبز اندیشان

اشکان عزیز تاریخ از این دست خون آشامان بسیار دیده اما وقتی مردم به فرهنگ غنی ایرانی دست آزیدند نه اعراب توانستند ما را از بیخ و بن عرب کنند نه حمله چنگیز و تیمور توانست این خانه را نابود کند.
ممنون از لطفت که سر زدی
سبز باشید

soshian گفت...

به امید ایرانی سبز.

آپم:

بیاید خود تون قضا وت کنید !!!!!!

نويد گفت...

طمع خاك ايران نيز همين سرانجام را دارد. سبز باشيد.

رضا رئیسی گفت...

سلام عزیز ممنون از لینکت بدیده منت من چون مسافرتم سخته لینک و اینا اگه امشب امدم دکافی نت حتما چشم. البته پست جدید طنز نوشتم حتما بخون