۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

حصارهای آزادی

سلام
دیشب شبکه ی فارسی بی بی سی مستندی از اوضاع آلمان شرقی پخش می کرد که به شکل بسیار دردناکی واقعیتهای یک نظام ایدئولوژی محور را به نمایش می گذاشت . { ابدا به رویه و شکل فعالیت شبکه ی بی بی سی کاری ندارم ( که آنها هرچه می کنند برای منافع خودشان است و دلشان برای ما نسوخته ) اما حرف حساب و واقعیت را از زبان هر کسی می توان شنید . }
نکات بسیار تکان دهنده ای از اعمال فشار و محدودیت برای شهروندان و امنیتی کردن فضای جامعه به نحوی که از هر 6 نفر یک نفر جاسوس پلیس مخفی آلمان شرقی ( اشتاتزی ) بوده اند در این فیلم تشریح می شد . محاکمه ی کسی که فقط یکی از توانایی هایش را در رزومه ی کاری اش ننوشته بود و زندان رفتن هر آنکس که قصد خروج از کشور را داشت .
جست و جوی خانه ی عکاسی که از شرایط سخت زندگی مردم فقیر و پیر عکس می گرفت برای پیدا کردن عکسهایش و تحمیل دوپینگ با داروهای خطرناک به ورزشکاران به طوری که یک ورزشکار زن رسما به یک مرد تبدیل شده بود از نکات جالب توجه دیگری بود که در این فیلم مطرح شد .
اما آنچه که بشتر از بقیه نظر مرا به خودش جلب کرد تصاویری بود که ساخت دیوار برلین را نشان می داد . دیوار . محدودیت , سیم خاردار .
نظامهای ایدئولوژیک همواره خودشان را صاحبان بهترین عقیده و مامور آزاد سازی انسانها از قید و بندها و موظف به ساخت بهشت بر روی زمین معرفی کرده اند . اما شگفتا که همواره این آزادی با محدودیت ها به دست می آید . برای ایجاد بهشت مردم حبس می شوند . اجازه ی ابراز عقیده و بیان نظرات از آنها گرفته می شود و در برابرشان دیوارهای بلند کشیده می شود و پلیسهای آشکار و نهان و جاسوسان و خبرچین ها همه ی حرکات فرد فرد جامعه را زیر نظر می گیرند .
اگر حرف ایشان درست است و حق با آنهاست پس دیوار برای چه ؟ اگر آن طور که مدعی بودند حقیقتا حامی قشر ضعیف و کارگران بودند و به دنبال اجرای برابری و ایجاد برادری بودند چرا به جای حمایت , همین قشر ستم کشیده را به بند می کشیدند ؟
اگر همانطور که همیشه در رسانه هایشان مردم را با القاب مردم آگاه و همیبشه در صحنه و دوستان خوب حزب و ... خطاب می کردند بود پس چرا اجازه ی تفکر و ابراز عقیده ی آزاد را از این مردم آگاه می گرفتند ؟ چرا دیدن تلویزیون کشور همسایه جرم محسوب می شد ؟
چرا مادری که تلاش کرده بود به آلمان غربی فرار کند به 3 سال زندان محکوم شد و دو فرزندش را از او گرفتند ؟
چرا دولت عدالت محور آلمان شرقی این مادر را پس از پایان دوران محکومیتش به آلمان غربی فروخت ؟ ( بله این دولت رهایی بخش از راه فروش شهروندان مخالفش به آلمان غربی 2 میلیارد دلار کاسبی کرد )
اگر آن گونه که اریش هونه کر مدعی بود کشورش مهد برابری بود چرا مردم را با دیوار و گلوله و دادگاه و زندان وادار به ماندن می کردند و بجز 14 نفر کسی نبود که از دنیای بیرون خواهان ورود به این بهشت برابری باشد ؟ ( نگاهی به ویکی پدیا شما را با آمار این رفت و آمدها آشنا می کند )
آنهمه صلیب سفید در پای دیوار برلین نشانگر آزادی بودند ؟**
بعد از دیدن این تصاویر یاد جلسه ی دیدار اهالی نشریات با ضرغامی افتادم که نماینده ی جوان کیهان به ضرغامی این گونه ایراد می گرفت :
برنامه های پخش مستقیم که متاسفانه امروز تعدادشان بسیار هم زیاد شده به مکانی تبدیل شده اند که مجری و مهمان برنامه می آیند و عقاید و نظرات شخصی شان را بیان می کنند !!!
دقت کردید ؟ برنامه نباید پخش مستقیم باشد که بر هر ثانیه اش بشود اعمال نفوذ کرد . مجری و مهمان برنامه نباید نظر خودشان را اعلام کنند . بلکه باید مثل طوطی آنچه که پشت صحنه به ایشان دیکته شده بیان کنند .
به این شکل است که آزادترین !!! کشورهای دنیا شکل می گیرند ( جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی و جمهوری سوسیالیستی خلق چین و جمهوری ... )

** ( توضیح برای آنهایی که احیانا نمی دانند : هر کس که تلاش می کرد از دیوار به آن طرف بپرد و خودش را به آلمان غربی برساند با شلیک نگهبانان دیوار به قتل می رسید و برای آنکه عبرت سایرین شود جسدش در پای همان دیوار به خاک سپرده می شد و صلیبی هم بالای سرش نصب می شد . )


۹ نظر:

سبز های شهر اراک گفت...

درود بر سبز اندیشان
اشکان جان خسته نباشی ،از اینکه چنین مطالبی را که در خور حال اکنون ایران طاعون زده آخوندی است می نویسی بسیار خرسندم،باور کن هر وقت جریانات دیگر ملل را میبینم یا میخوانم بی اختیار یاد این شعر می افتم که:گم شد زنظر آن همه زیبایی آثار
زین حال فرا یاد من آورد وطن را
در بیستمین سالگرد سقوط دیوار برلین ودر طول این مدت از تامل به نظر میرسید که یک رویا در حال تحقق است، رژیم های کمونیستی به مانند کاخهای کاغذی فرو ریختند، دنیا ناگهان به طرقی تغییر کرد که حتی چند ماه پیش از آن هم قابل تصور نبود. چه کسی در لهستان تا آنروز می توانست تصور یک انتخابات آزاد و ریاست جمهوری لخ والسا را بکند؟ همان راستگرایانی که دهه های قبل فریاد می کشیدند "مردن بهتر است تا سرخ بودن"، اکنون اغلب زیر لب میگویند "سرخ بودن بهتر است از خوردن همبرگر"! نوستالژی کمونیستی را، اما نباید زیاد جدی گرفت.
بسیاری میگویند که دموکراسی در تقابل با کمونیسم است، در حالی که کمونیسم یک فحوای اقتصادی دارد در حالی که فحوای دموکراسی سیاسی است.اما نمیدانم چرا هر جایی که کمونیسم رسوخ یافته اثری از دموکراسی نیست.
ایران سر بلند،ایرانی سرفراز

ghalam گفت...

همه دیوارها روزی میشکنند همانند دیوار برلین.در تمام مدت فرو ریختن این دیوارها این امید بود که مردم المان شرقی‌ را زنده و سر پا نگاه داشت و در انتها پیروز کرد .تنها راه چاره مبارزه و امید است.

نواندیش سبز گفت...

سلام دوست عزیزم:
هربار که به تو سرمیزنم چیز جدیدی بر اندوخته های اندکم افزوده می شود.آری امروز، روز مرگ ایدئولوژی های ساختگی ای است که نه تنها برای بشریت هیچ نفعی ندارند بلکه تنها کارکردشان حفظ حکومت های جبار و ظالم است.
با یادداشتی تقریبا در همین ارتباط به روزم.منتظرت هستم.

فرید صلواتی گفت...

با سلام به اشکان عزیز .اتفاقا این برنامه را دیدم .واقعیتی بود که خواه ناخواه برای همه اندیشه های ایدئولوزیک پیش خواهد آمد.

newsens گفت...

ايدئولوژي ها اگر پويا نباشند تاريخ مصرفشان خيلي زود از راه مي رسه، خواه ايدئولوژيه الهي باشه خواه اومانيستي، تويه اين كشورم دقيقاً همين اتفاق داره مي افته دقيقاً مثل اون چيزي كه تويه آلمان غربي اتفاق افتاد.

امير. گفت...

درود برشما.
ا كاش ذهنم پويايي شما را داشت تا هربار با مطلبي ارزنده تر از قبل وبلاگ را آپ كنم! اما افسوس كه....

باز هم جالب نوشتي.
باز هم بايد به مطلب قبلي ات و نظر قبلي ام برگردم كه تاريخ بارها و بارها تكرار مي شود اما نه ما از تاريخ پند مي گيريم و نه سياستمداران!

ايران امروز را مي توان بطور عجيبي با شوروي استالين مقاسه كرد!

شعارمحوري. تحت تاثير قرار دادن مردم در لحظات حساس. پرونده سازي. سازمان اطلاعاتي داخلي قوي. و از همه مهم تر ديوار آهنيني كه استالين به دور شوروي كشيده بود.

اما....
اندكي صبر سحر نزديك است. :)

خلیل گفت...

سلام، برای newsens

ایده ئولژی پویا وجود ندارد. هر ایده ئولژی زمان معینی دارد که بعد از آن بقول معروف از مد می افتد یا به زبان دیگر زمانش می گذرد و در نتیجه کارایی ندارد.

newsens گفت...

برادر خليل؛ اساس ايدئولوژي واقعي بر تطابق و سازواري استواره و اين بمعني دايناميك بوده انگاره ها و استقراهاي بكار رفته در محتوي و درون مايه هاي اونه كه اين امكان رو مي ده كه در طول زمان قدرت استنتاج منطقي خودش رو از دست نده، چيزايي كه تا بحال بجاي ايدئولوژي به خورد مردم داده شده، بيشتر مانفيست بوده تا يك ايدئولوژي جهانشمول.هر مانيفستي كه اين تطابق رو نداشته باشه نمي تونه تبديل به ايدئولوژي فائقه بشه، چيزهايي كه تا كنون ديديم بيشتر يك مانيفست زودگذر و در راستاي اغوا و تطميع نوع بشر بوده تا يك ايدئولوژي واقعي!

سردبیر نارنج سبز سیاسی اجتماعی گفت...

سلام
ممنون از پیام گرمتان
در مورد مطلب من هم با شما هم عقیدم چون ایدئولوژی ها خیلی به پشرفت بشر کمک کردند نباید بیرحمانه آنها را نقد کرد مثلا همین تامین اجتماعی که چیز خوبی هم هست لز نظام کمونیستی است باید باآزادی کامل و نقاط ضعف و قوت یکی را به عنوان فرهنگ کم غلط تر انتخاب کنیم